‎‎يک تماس ناموفق‎‎‏ / One Missed Call


کارگردان: اريک والت. فيلمنامه: اندرو کلاون بر اساس داستان ياسوشي آکيموتو و فيلمنامه ميناکو دايرا. موسيقي: گلن ‏رينولد هيل، جاني کليمک. مدير فيلمبرداري: گل نمک فرسون. تدوين: استيو ميرکوويچ. طراح صحنه: لارنس بنت. ‏بازيگران: شانين سوسامون[بث ريموند]، ادوارد برنز[جک اندروز]، آنا کلوديا تالانکون[تيلر آنتوني]، ري وايز[تد ‏سامرز]، ازورا اسکاي[لينا کول]، جاني لوئيس[برايان سوسا]، جيسون بگ[ري پروايس]، مارگرت چو[ميکي لي]، ‏مگان گود[شلي بائوم]، رادا گريفيس[مري ليتون]. 87 دقيقه. محصول 2008 ژاپن، آمريکا، آلمان. نام ديگر: ‏Don't ‎Pick Up the Cell Phone!‎‏. ‏بتاني ريموند شاهد مرگ سه نفر از دوستان خود مي شود. همه اين آدم ها قبل از مرگ خود پيامي توسط موبايل خود ‏دريافت کرده اند که متعلق به خودشان، اما از آينده و لحظه مرگ شان است. همزمان جک اندروز که خواهرش نيز در ‏ميان قربانيان قرار دارد، شروع به تحقيق در اين باره مي کند. همه قربانيان در دو موضوع اشتراک دارند: اول اينکه ‏پيغام هايي مشابه توسط موبايل شان دريافت کرده اند و دوم بعد از مرگ شان آب نباتي در دهان هر کدام يافت مي شود. ‏بعد از مراجعه بتاني به پليس و توضيح وقايع، جک با او صحبت کرده و نظر او را براي همکاري جهت کشف حقيقت ‏طلب مي کند. اما به زودي بتاني نيز پيامي مبني بر مرگ خود دريافت کرده و هر دو نفر براي پيشگيري از به حقيقت ‏پيوستن آن دست به تلاشي همه جانبه مي زنند. آنها به اين نتيجه رسيده اند که روحي مادري خشن مرتکب اين قتل ها مي ‏شود، اما بتاني و جک به زودي درمي يابند که مادر نيز خود قرباني بيش نبوده است....‏

چرا باید دید ؟


يک تماس ناموفق بازسازي هاليوودي فيلم موفق ژاپني به همين نام[‏Chakushin ari‏] ساخته تاکاشي مييکه است که ‏دنباله هايي نيز توسط رنپئي تسوکاموتو و مانابو آسو در سال هاي 2005 و 2006 بر آن ساخته شده است. فيلم که قرار ‏بود در سال 2005 توليد شود، سرانجام بعد از رد کردن پروژه توسط گيلرمو دل تورو به اريک والت سپرده شد. البته ‏جناب والت خود قبل از ساختن اين فيلم نسخه اصلي را نديده و از بازيگران هم خواسته بود تا آن را تماشا نکنند، نتيجه ‏هم روشن است يک بزسازي تقريباً کم جان، بي فايده[تجاري مخصوصاً چون بيش از 26 ميليون دلار در گيشه آمريکا ‏به دست نياورده] و مي شود بي معني که بازيگري چون ادوارد برنز را نيز به هدر داده است. ‏اريک والت متولد 1967 تولوز فرانسه است و يک تماس ناموفق اولين فيلم هاليوودي او به شمار مي رود. او با ساختن ‏فيلم کوتاه شنبه، يکشنبه و همين طور دوشنبه در 1999 موفق به دريافت سه جايزه از جشنواره هاي معتبر شده و اسم و ‏رسمي به هم زد. با اولين فيلمش ‏Maléfique‏ در 2002 در ژانر فانتزي و ترسناک درباره چهار زنداني که دست ‏نوشته اي قديمي با موضوع جادوي سياه پيدا مي کنند، توانست در ميان دوستداران اين ژانر محبوبيتي گسترده کسب کند ‏و سرانجام به هاليوود راه يابد. اما بازسازي يک تماس ناموفق نتوانسته امتيازي بر کارنامه وي بيفزايد. نه از رمز و ‏راز فيلم منبع اقتباس اثري بر جاي مانده و نه از مهارت سازنده ‏Maléfique‏..... ‏اگر مي خواهيد بدانيد يک قصه واقعاً ترسناک که شما را وادار به دور انداختن موبايل تان مي کند، چگونه تبديل به يک ‏قصه لولوخورخوره شده است، به ديدن اين فيلم برويد!‏ژانر: ترسناک، رازآميز، مهيج. ‏
براي مشاهده عکسهايي از اين فيلم روي اين لينک کليک کنيد


لینکهای دانلود :







عکسهایی از فیلم ویکی کریستینا بارسلونا - آخرین ساخته وودی آلن











Vicky Cristina Barcelona
2008
Director:Woody Allen

FindLove


Find Love
a film by Erica Dunton

اینجا همیشه معرفی فیلم هست و لینک دانلود اما اینبار خواستم خرق عادت بکنم چند روزیه حس و حال آپلود و اسکن لیبل و اینها رو ندارم و البته سفرهای همیشگی هم مزید علته و مدت‌هاست فيلم‌هايي را كه مي‌گيرم، تنها فرصت مي‌كنم چند دقيقه اولش را نگاه كنم تا مطمئن شوم «سالم» است و مشكلي ندارد، و بگذارم‌شان كنار آن چندصدتاي ديگر، به اين اميد كه روزي ببينم‌شان. اما در ميان ده‌ها فيلمي كه هفته پيش گرفته بودم يكي‌ش در همان مرحله «بازبيني» چنان دلبري كرد كه گذاشتم‌اش كنار تا زودتر ببينم‌. و دو سه شب پيش بالاخره توانستم اين شاهكار كوچك را تماشا كنم. و اولين احساسم پس از چند دقيقه چنين بود: «چه لبخند زيبايي داره اين دختره!». و وقتي در اواخر فيلم، پسره، نيمه‌شبانه هتل‌ها را زير پا مي‌گذارد تا دختره را پيدا كند و وقتي مي‌خواهد مشخصات ظاهري‌‌اش را به مسئولان هتل بدهد، او هم مي‌گويد «لبخند بسيار زيبايي دارد»، ديگر نتوانستم بنشينم و تا به آخر، فيلم را سرپا نگاه كردم! حالا اگر فكر مي‌كنيد تمام اين‌ها را نوشتم تا به شكل غيرمستقيم ترغيب‌تان كنم كه فيلم را ببينيد... خب، بايد بگويم كه درست فكر كرده‌ايد*حاشيه يك: نوشتم «پسره» و «دختره»، به خاطر اين‌كه در تمام فيلم، دختره و پسره اسم يك‌ديگر را نمي‌فهمند، و ما هم... و در اصل، آن‌ها در فيلم‌نامه اسمي ندارند

Zona, / منطقه


کارگردان: رودريگو پلا। فيلمنامه: رودريگو پلا، لورا سانتولو। موسيقي: فرناندو ولازکوئز. مدير فيلمبرداري: اميليو ‏ويلانيووا. تدوين: آنا گارسيا، ناچو روئيز کاپيلاس، برنات ويلاپلانا. طراح صحنه: آنتونيو مونيو هيه را. بازيگران: ‏دانيل خيمه نز کاچو[دانيل]، ماري بل وردو[ماريانا]، آلن چاوز[ميگل]، دانيل تووار[آلخاندرو]، کارلوس ‏باردم[گراردو]، ماريانا د تاويرا[آنردآ]، ماريو زاراگوزا[ريگوبرتو]، آندرس مونيل[ديه گو]، بلانکا گوئرا[لوچيا]، ‏انريکه آرولا[ايوان]، گراردو تاراسنا[ماريو]. 97 دقيقه. محصول 2007 مکزيک. برنده جايزه طلاي بهترين بازيگر ‏نقش مکمل/ماريو زاراگوزا و نامزد جايزه طلايي بهترين بازيگر نقش مکمل/آلن چاوز و بهترين بازيگر نقش مکمل ‏زن.مايرا سربولا از مراسم آريل، برنده جايزه بهترين فيلمبرداري-بهترين کارگرداني و نامزد جايزه بهترين فيلم از ‏جشنواره کارتاجنا، نامزد جايزه بهترين فيلمنامه از مراسم انجمن نويسندگان اسپانيا، نامزد جايزه بهترين فيلمنامه از ‏مراسم گويا، برنده جايزه بهترين بازيگر زن/ماري بل وردو از مراسم سنت خوردي، برنده جايزه بهترين بازيگر تازه ‏کار/کارلوس باردم ز اتحاديه بازيگران اسپانيولي، برنده جايزه فيپرشي از جشنواره تورنتو، بنده جايزه لوئيجي د ‏لاورنتيس ازجشنواره ونيز. ‏محله اي ثروتمند نشين در دل شهر مکزيکو موسوم به منطقه وجود دارد که توسط ديوارهاي بلند و دوربينهاي امنيتي از ‏بقيه شهر منفک شده است. ساکنان منطقه دليل اين کار را حفاظت خود از موج رو به افزايش خشونت، سرقت و ‏بزهکاري در شهر فقرزده مکزيکو اعلام مي کنند و حتي از ورود پليس نيز به داخل منطقه با اکراه استقبال مي کنند. ‏آنها باور دارند که خود مي توانند نظم و قانون را در منطقه حفظ کنند. تا اينکه شبي سه نوجوان به قصد سرقت از ديوار ‏عبور کرده و وارد خانه اي مي شوند. در جريان سرقت پيرزن صاحبخانه سر رسيده و يکي از نوجوان ها او را به قتل ‏مي رساند. اهالي مسلح نيز سر رسيده و دزدها را دنبال مي کنند. دو نفر از نوجوانان توسط مردم کشته مي شوند و ‏سومين نفر-ميگل- موفق به فرار و مخفي شدن در داخل منطقه مي شود. در آن سوي ديوار، شنيده شدن صداي ‏تيراندازي توجه ريگوبرتو افسر پليس را جلب مي کند. اما زماني که وارد منطقه مي شوند، اثري از حادثه اي رخ داده، ‏نمي يابند و يکي از ساکنين محله نيز اقدام به دادن رشوه به ريگوبرتو مي کند. ريگوبرتو نپذيرفته و بعدها با يافت شده ‏جسد دو نوجوان در زباله داني شهر، مصمم به پيگيري پرونده مي شود. همزمان دوست دختر ميگل نيز نزد پليس رفته ‏و از ماجراي ورود سه نوجوان به منطقه پرده برمي دارد. ميگل که در زيرزمين يک خانه مخفي شده، خيلي زود توسط ‏آلخاندرو، پسر صاحبخانه به دام مي افتد. آلخاندرو از وي مي خواهد تا خانه آنها و منطقه را ترک کند، چون اهالي ‏تصميم به شکار او گرفته اند. و از بد حادثه پدر آلخاندرو نيز يکي از سردمداران اين ماجراست .

چراباید دید ؟

رودريگو پلا متولد 1968 مونته ويدئو، اورگوئه است। تابعيت مکزيکي دارد و در مرکز آموزش فيلمسازي اين کشور ‏درس خوانده است. اولين فيلمش را در سال 1988 با نام موئيرا کارگرداني کرده و دومين فيلم کوتاهش در جشنواره ‏هاي دانشجويي زيادي مورد استقبال و تحسين واقع شده است. اولين جوايز غير محلي خود را براي فيلم کوتاه سياسي ‏چشمي در گردن[2001] دريافت کرده است. اولين فيلم بلندش را در سال 2006 با نام صحراي درون کارگرداين کرده ‏که در جشنواره برلين و کن مورد توجه قرار گرفته و منطقه دولين فيلم بلند سينمايي او محسوب مي شود. ‏چگونه هراس از خشونت مي تواند شما را وادار به ابراز خشونت کند؟ چگونه ترس و تنش مي تواند ارزش هاي انساني ‏را دستخوش تغيير و چشم پوشي کند؟ اينها سوالات اساسي پلا است که در قالب داستاني از اجراي عدالت توسط فرد يا ‏افراد و فساد در ميان دستگاه پليس روايت مي شود. يقين دارم بعد ديدن ماجراهاي هراس آور منطقه کمتر کسي جرات ‏حمايت از مامورين خودگمارده قانون را بيابد. فيلمي به شدت واقعگرايانه و تاثيرگذار در مورد تبعيض در اثر فقر، ‏احساس مسئوليت و تفکر جمعي است. ‏کمتر کسي از ساکنان منطقه سياه و سفيد تصوير شده است. همه و تقريباً برخي بيشتر دلايل خاصي براي زندگي در ‏منطقه دارد. از دانيل تا ديه گو، اما طرز نگاه شان به ماجرا لاجرم يکسان نيست. از اين روست که در يکي از جلسات ‏تصميم به جست و جو براي يافتن کسي مي گيرند که مي تواند با پليس درباره کشته شدن دو نوجوان سخن گفته باشد. ‏تفکر غلط جمعي رايج در منطقه مي گويد که اهالي آنجا به دليل ثروت شان بايد در محيطي متفاوت زندگي کنند و بدتر ‏از همه اينکه حق دارند قوانين خود ساخته شان را نيز اجرا کنند. چيزي که در پايان فيلم با لينچ شدن ميگوئل در وسط ‏خيابان نمادي عيني پيدا مي کند. ‏منطقه با يک جنايت کوچ آغاز مي شود، ولي سپس تبديل به مطالعه اي درباره مشارکت در جرم و سازش ميان رئيس ‏پليس و گردانندگان منطقه مي شود. زماني که اتومبيل هاي پليس ميگل را ناديده گرفته و منطقه را ترک مي کنند، مي ‏دانيم که چه بر سر او خواهد آمد. اما زماني که ريگوبرتو که شاهد مصالحه مافوقش با قاتلين سه نوجوان فقير بوده، در ‏پشت درهاي سنگين آهني منطقه با مشت به صورت مادر ميگل کوبيده و مي گويد: بايد بهتر بزرگش مي کردي...‏تماشاگر عمق فاجعه را در مي يابد، انگار که مشت مستقيماً به صورت خودش اصابت کرده باشد. کارگرداني پلا بي ‏عيب و نقص است و نحوه روايت نه چندان پر پيچ و خم او باعث شده تا منطقه به يکي از فيلم هاي موفق آمريکاي لاتين ‏تبديل شود. توصيه مي کنم اين درام خوش ساخت را از دست ندهيد، اما اگر از ديدن و شنيدن اين گونه داستان ها خسته ‏شده ايد، مي توانيد آن را با ديدگاهي متفاوت نيز ببيند. چون فيلم قصه بلوغ فکري آلخاندرو نيز هست، اما در پايان فيلم ‏وقتي جسد ميگل را به سوي گورستان مي برد، نبايد انتظار عملي قهرمانانه از وي را داشته باشيد. او به اين اکتفا مي ‏کند که گوري براي ميگل نگون بخت و قرباني فقر فراهم کند، به دوست دختر ميگل که از دست پليس براي انکار ‏واقعيت کتک سختي خورده، تلفن بزند و بعد در مسير بازگشت به خانه براي خوردن غذا توقف کند!‏


لینکهای دانلود








مرد آهنی / Iron Man

کارگردان: جان فيلمنامه: مارک فرگوس، هاوک اوستباي، آرت مارکام، مت هالووي بر اساس شخصيت هاي ‏خلق شده توسط استن لي، دن هک، لري ليبر و جک کيرباي। موسيقي: رامين جوادي. مدير فيلمبرداري: متيو ليباتيک. ‏تدوين: دن لبنتال. طراح صحنه: جي. مايکل ريوا. بازيگران: رابرت داوني جونيور[توني استارک/مرد آهني]، ترنس ‏هاوارد[جيم رودس]، جف بريجز[اوباديا استن/ ‏Iron Monger‏]، گوينت پالترو[پپر پاتز]، لسلي بيب[کريستين ‏اورهارت]، شاون توب[ينسن]. 126 دقيقه. محصول 2008 آمريکا. نام ديگر: ‏Ironman‏. ‏در سفري به افغانستان براي معرفي محصول جديد صنايع استارک به نام موشک جريکو، کاروان نظامي همراه توني ‏استارک مورد حمله قرار گرفته و توني زخمي مي شود. تروريست ها بدن نيمه جان وي را به مخفي گاه خود برده و در ‏آنجا توني توسط اسير ديگري به نام دکتر ينسن مورد مداوا قرار مي گيرد. اما بايد باطري بزرگي را براي جلوگيري از ‏رسيدن ترکش ها به قلب اش با خود به اين طرف و آن طرف بکشد. تروريست ها از توني مي خواهند تا برايشان ‏موشک هاي جريکو بسازد. اما توني به همراه دکتر ينسن به موازات اين کار زرهي بسيار مقاوم و مکانيکي توليد مي ‏کند و موفق به فرار از چنگ تروريست ها مي شود. در بازگشت به آمريکا، توني رآکتور کوچکي براي بدن خود ساخته ‏و سپس اعلام مي کند از اين پس صنايع استارک در زمينه اسلحه سازي فعاليت نخواهد کرد. اما اوباديا استن شريک وي ‏از اين تصميم راضي نيست. توني نيز در آزمايشگاه مجهز خود دست به کار تکميل زره ابداعي خود مي شود. هدف او ‏حفاظت از مردم و تامين صلح است، و به زودي شهرتي فراگير در ميان مردم با عنوان مرد آهني پيدا مي کند. ولي ‏همزمان با اعلام هويت واقعي مرد آهني توسط توني، خبر مي رسد که تروريست ها با سلاح هاي ساخت صنايع ‏استارک و به ويژه موشک جريکو مجهز شده اند. توني خيلي زود کشف مي کند که استن به هر دو طرف جنگ، يعني ‏ارتش آمريکا و تروريست هاي بنيادگراي مسلمان اسلحه مي فروشد. مجهز شدن تروريست ها به موشک جريکو سبب ‏مي شود تا توني مجهز به زره آهنين تازه- که قدرت پرواز نيز به آن اضافه شده- به افغانستان بازگردد. توني در ‏بازگشت به آمريکا دستيارش پپر پاتز را براي يافتن مدارک ارسال اسلحه به تروريست به دفتر استن مي فرستد. استن ‏که مخفيانه سرگرم کار روي زرهي مشابه است، بعد از اطلاع يافتن از ماجرا تصميم به نبرد با توني و نابودي او مي ‏گيرد

چرا بايد ديد؟‎ ‎

جاناتان کوليا فوريو متولد 1966 نيويورک است। در 1988 تحصيل در کالج کوئينز را نيمه تمام گذاشت و به شيکاگو ‏رفت تا کمدين شود. در تئاترهاي بداهه تجربه اندوخت و در 1993 اولين نقش کوچک خود را در فيلم رودي به دست ‏آورد. سال بعد وارد تلويزيون شد و سپس به لس آنجلس مهاجرت کرد. در آنجا موفق شد تا به عنوان بازيگر-فيلمنامه ‏نويس با فيلم ‏Swingers‏ شهرتي به هم بزند. در فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني متعددي ظاهر شد و تهيه کنندگي را نيز ‏آزمود. در سال 2003 اولين فيلم بلند سينمايي خود را به نام الف ساخت. فيلم با موفقيت تجاري روبرو شد و راه براي ‏تامين سرمايه فيلم گران قيمت زاتورا باز کرد. مرد آهني سومين فيلم بلند فوريو است و با توجه به سه فيلمي که تاکنون ‏ساخته مي توان او را کارگرداني مناسب براي فيلم هاي خانوادگي و نوجوان پسند ارزيابي کرد. چيزي که خود نيز به آن ‏مي بالد. ‏با اين اوصاف بديهي است که مي تواند بهترين گزينه براي توليد اولين فيلمي باشد که استوديوي مارول نقش صاحب اثر ‏و سرمايه گذار را بازي مي کند. فيلمي با بودجه اي 186 ميليون دلاري که فوريو خود آن را نوعي فيلم مستقل ‏جاسوسي-مهيج که گويا رابرت آلتمن آن را با تاثيراتي از سوپرمن، داستان هاي تام کلنسي، فيلم هاي جيمز باند و پليس ‏آهنين و بتمن بازمي گردد کارگرداني کرده باشد. توصيف خوبي است و نبايد فراموش کرد که آلتمن نيز فيلمي چون ‏پاپاي]همان ملوان زبل خودمان!] را در کارنامه دارد. با اين تفاوت که مرد آهني به گفته خالقانش بر اساس شخصيتي ‏واقعي چون هاوارد هيوز ساخته شده که عاشق هوانوردي، فيلمسازي، اختراع و ... بود. ‏بنا به اقتضاي روز داستان کمي تغيير يافته و به روز شده است. در قصه اصلي استارک در جنگ ويتنام زخمي مي شد ‏و سپس در جنگ خليج شرکت مي کرد، اما در فيلم محل وقوع داستان به افغانستان تغيير يافته است. البته اين موضوع ‏سبب نشده تا فيلم حال و هوايي واقعگرايانه پيدا کند. ‏مرد آهني شايد مهم ترين و مورد پسندترين قصه مصور مارول نباشد، اما به دليل داشتن مابه ازاي بيروني[هاوارد ‏هيوز] با الگوهاي قهرماني در قرن بيستم بيشتر همخواني دارد. طبيعي است چنين ابرقهرماني بايد خيلي زودتر از اينها ‏روي پرده سينما ظاهر مي شد. او بر خلاف اسپايدرمن/مرد عنکبوتي توسط يک حيوان گزيده نمي شود، يا مانند ‏سوپرمن مادرزاد داراي نيروهاي خارق العاده نيست. بلکه او مردي متعلق به زمانه ماست که تنها توانايي اش ساختن و ‏ابداع ابزار است. يک مغز متفکر که سرانجام به قدرت تخريبي اختراعات پي مي برد، يعني زماني که روي خود ‏حضرت شان امتحان مي شود. اما راه حل نهايي آن قدرها هم مسالمت آميز نيست و ته رنگي از تصور آمريکايي هاي ‏امروز براي دست يافتن به صلح دارد: استفاده از زور يعني جنگ براي صلح. به همين خاطر قهرمان ما هم بعد از ‏اعلام توقف خط توليد موشک هاي جريکو[به خاطر اينکه سربازان آمريکايي هم با سلاح هاي ساخت کارخانه خود او ‏لت و پار مي شوند!] چاره اي نمي بيند تا زره خارق العاده خود را توليد کند و به جنگ تروريست ها و حاميان ‏آنها[صاحبان کارخانجات اسلحه سازي] برود!‏رابرت داوني جونيور که براي رسيدن به قالب فيزيکي نقش بسيار تلاش کرده، در ترسيم چهره پر تناقض اين قهرمان ‏کمي تا قسمتي عياش و اصولاً يک بچه بد موفق است. مي ماند حضور کم رنگ بانو پالترو، که مدتي است از ‏دوستداران خود را فيض ديدارش محروم کرده بود، در نقشي کوچک و بدون چالش که انتظارات را بر باد مي دهد. ‏بريجز نيز در نقش آدم بد قصه با سري طاس و انگيزه هايي پذيرفتني خوش درخشيده است. مي ماند حضور دو ايراني-‏رامين جوادي و شاون توب- در دو نقش پر اهميت که مي تواند انگيزه قوي براي تماشاي فيلم از سوي ايراني ها باشد. ‏کارگردان فيلم اعلام کرده که مرد آهني اولين فيلم از يک سه گانه است و قرار است که قسمت دوم آن در سال 2010 ‏اکران شود. ولي تا آن زمان سه سال بايد صبر کنيد. پس دم را غنيمت شمرده و به تماشاي همين يکي برويد!‏ژانر: اکشن، ماجرايي، درام، علمي تخيلي، مهيج. ‏


لینکهای دانلود :










Armin


نويسنده و کارگردان: اوگنين موسيقي: ميکائيل بائر. مدير فيلمبرداري: استانکو هرچگ، ودران سامانوويچ. ‏تدوين: ويه ران پاولينيچ. طراح صحنه: ملادن اوزبولت. بازيگران: امير حاژيحافيظ بگوويچ[ايبرو]، آرمين ‏عمروويچ[آرمين]، ينس مونشاو]اولريش]، ماري بومر[گودرون]، باربارا پرپيچ[مارتينا]، اورهان گونر[آرپاد]، بورکو ‏پريچ[زوکي]، بوريس اسوارتان[پريچ]، داريا لورنچي[آيدا]، ايوانا بولانکا[نانا]. 82 دقيقه. محصول 2007 کرواسي، ‏بوسني هرزه گوين، آلمان. برنده جايزه بهترين بازيگر/امير حاژيحافيظ بگوويچ از جشنواره دوربان، برنده دلفين نقره ‏براي بهترين فيلمنامه از جشنواره فسترويا-ترويا، برنده جايزه شرق ِ غرب از جشنواره کارلوي واري، برنده جايزه ‏فيپرشي از جشنواره پالم اسپرينگز، برنده جايزه طلاي بهترين بازيگر/امير حاژيحافيظ بگوويچ و بهترين فيلمنامه از ‏جشنواه پولا. ‏ايبرو و پسرش آرمين از شهر کوچک شان در بوسني به طرف زاگرب حرکت مي کنند. قرار است آرمين در جلسه ‏انتخاب بازيگر نوجوان براي فيلمي درباره جنگ در بوسني که توسط کارگرداني آلماني ساخته مي شود، شرکت کند. اما ‏ظاهراً روياي پسر با اتفاقاتي کوچک در حال نقش بر آب شدن است. ابتدا در بين راه اتوبوس خراب مي شود و آنها دير ‏سر قرار مي رسند. پس از اصرار و خواهش هاي ايبرو مبني بر اينکه فرصتي به آرمين بدهند، کارگردان مي گويد که ‏براي نقش مورد نظر مسن است. آرمين که آرزوي بازي در فيلم را دست نيافتني مي بيند، عصبي است. ايبرو مي کوشد ‏تا با توسل به راه هاي مختلفي مانند ايجاد رابطه با اعضاي گروه فيلمسازي شانسي ديگر براي پسرش فراهم کند. تنها ‏دست آويز او اين بار توانايي ارمين در نواختن آکاردئون و خواندن است. کارگردان مي پذيرد تا به نواختن آرمين گوش ‏دهد. اما در ميانه کار آرمين دچار حمله صرعي مي شود. فرداي آن روز که ايبرو و آرمين آماده بازگشت به شهرشان ‏شده اند، کارگردان با پيشنهاد تازه اي مبني بر ساخت فيلمي مستند درباره آرمين و اينکه در زمان جنگ چه بر سر او ‏آمده، به سراغ شان مي رود. آرمين پيشنهاد را رد مي کند. ايبرو نيز به حمايت او بر اين تصميم صحه مي گذارد و پدر ‏و پسر به شهر خود بازمي گردند.‏

چرا باید دید ؟


براي دوستدار سينماي اروپاي شرقي، مخصوصاً يوگسلاوي سابق اوگنين سيويليچيچ نام شناخته شده اي است। البته نه ‏براي تماشاگر ايراني که تنها فيلم هاي دهه 1960 تا 1980 پارتيزاني يوگسلاوي سابق را ديده و از موج هاي تازه در ‏سينماي بالکان دور و بي خبر است. سيويليچيچ متولد 1971 با فيلمنامه نويسي آغاز و از 1991 با ساختن فيلم هاي ‏ويدئويي کوتاه شروع به کارگرداني کرد. 8 سال بعد اولين فيلم بلندش را با نام آرزو مي کنم يک کوسه بودم ساخت. ‏دومين فيلم بلندش به خاطر کونگ فو معذرت مي خواهم! را در سال 2004 کارگرداني کرد. هر دو فيلمش موفق شدند ‏جوايزي در جشنواره هاي داخلي کسب کنند. اما آرمين سومين فيلم وي که موفق ترين کار او تا اين لحظه به شمار مي ‏رود، توانسته ستايش منتقدان و داوران جشنواره هاي بين المللي را کسب و به عنوان نماينده سينماي کشورش به آکادمي ‏اسکار معرفي شود.‏فيلم که اولين بار در جشنواره برلين 2007 به نمايش در آمد، بر خلاف تصور خيلي ها به جنگ در بالکان، فروپاشي ‏يوگسلاوي، نسل کشي، ضايعات جنگ، فقر و پريشاني متعاقب آن و حتي ميل و آرزوي آرمين به بازي در فيلم نمي ‏پردازد. تمام فيلم اديسه اي است که در پايان آن- زماني که پدر و پسر به شهر خود بازمي گردند- پسر از عشق و محبت ‏بي حد و مرز پدر نسبت به خود آگاه خواهد شد. ‏آرمين يک ميني درام است که با جزئياتي دقيق و لحظاتي به ياد ماندني زينت يافته و قادر به ايجاد لحظاتي پر از تشويش ‏و نگراني براي تماشاگر است. تا نيمه فيلم حدس زدن دليل رفتار عصبي پسر، توجه هاي بيش از اندازه پدر به او و ‏تلاش هايش براي اهداي فرصت حضور در يک فيلم به فرزندش در هاله اي رمز و راز پيچيده شده است. و حتي ‏زماني که تماشاگر شاهد حمله صرعي آرمين مي شود و مي پندارد دليل اين همه توجه را يافته، سيويليچيچ تک خال تازه ‏اي رو مي کند. پدر بي شائبه فرزند را دوست دارد، نه به خاطر اينکه در جنگ دچار آسيب شده است. او فقط تلاش مي ‏کند در عين سادگي و حتي با وجود ندانستن زبان با اعضاي گروه فيلمسازي رابطه برقرار کند تا پسر را به سرمنزل ‏مقصود برساند. از او مي خواهد قوي باشد، اجازه سيگار کشيدن را به اومي دهد تا به وي يادآور شود بزرگ شده و در ‏پايان به احترام گذاشتن به انتخاب او بر بلوغ فکري اش نيز صحه مي گذارد. ‏سيويليچيچ در سومين فيلمش موفق مي شود تا با خلق و چيدن صحنه هايي ساده و به ياد ماندني تماشاگر اشنا با تاريخ ‏سينما را به ياد نئورئاليست هايي چون دسيکا يا ويسکونتي بيندازد. رابطه ميان ايبرو و آرمين 14 ساله يادآور رابطه ‏آنتونيو و برونو ريچي در دزد دوچرخه است و حزن و اندوهي که بر فيلم سايه افکنده قادر است تا به اندازه بسياري از ‏فيلم هايي که درباره جنگ اين نقطه از دنيا ساخته شده اند، بر شما اثر بگذارد. فيلم فاقد موسيقي است، اما فيلمبرداري ‏خوب و بازي بي نظير امير حاژيحافيظ بگوويچ اجازه نمي دهد تا به نبود آن فکر کنيد!‏ژانر: درام. ‏

لینکهای دانلود








تولد اختاپوس ها‎‎‏ / Water Lilies


نويسنده و کارگردان: سلين شياما। موسيقي: ژان باپتيست د لوبيه. مدير فيلمبرداري: کريستال فورنيه. تدوين: ژولين ‏لاشري. طراح صحنه: گونديل بسکون. بازيگران: پولن آکوار[ماري]، لوئيز بلاشر[آن]، آدل هينل[فلوريان]، وارن ‏ژاکن[فرانسوا]، باربارا رنار[ناتاشا]، ماري ژيلي-پي ير[صندوق دار]، استر سيرونيو[فروشنده]، ژروم ‏استيب[ماساژور]، ايوون ويه ماري[همسايه]. 85 دقيقه. محصول 2007 فرانسه. نام ديگر:‏‎ Les Pieuvres، ‏Water ‎Lilies‏. برنده جايزه جوانان از جشنواره فيلم هاي عاشقانه شربورگ، نامزد سزار بهترين کار اول، برنده جايزه لويي ‏دلوک بهترين فيلم. ‏ماري اغلب اوقات خود را در استخر و سالن هاي شنا مي گذراند، اما عضو تيم نيست و فقط با تماشاي ديگران وقت ‏خود را پر مي کند. دوست نزديک او آن که عضو تيم است، دختري اندکي چاق و بر خلاف ماري بزرگ تر از سن خود ‏ديده مي شود. او شيفته پسر شناگري به نام فرانسوا است، اما فرانسوا حتي حاضر به حرف زدن با وي نيست. فرانسوا ‏مرتباً در اطراف فلوريان –ملکه نمايش هاي آبي- و دختري زيباست. ماري کم کم خود را به فلوريان نزديک مي کند و ‏موفق مي شود تا از طريق وي مرتب در سالن شنا حضور داشته باشد. اما به زودي مي فهمد که فلوريان با پسرهاي ‏زيادي ارتباط دارد. چيزي که به زودي مشخص مي شود شايعه اي بيش نيست...


چرا باید دید ؟


سلين شياما متولد 1980 پونوآز، فرانسه است। در رشته ادبيات فرانسه درس خوانده و سپس در فميس[ايدک سابق] دوره ‏فيلمنامه نويسي گذرانده است. دو فيلمنامه اش توسط ديگران به فيلم برگردانده شده اند و تولد اختاپوس ها اولين فيلم او در ‏مقام کارگرداني است. ‏تولد اختاپوس ها يا هشت پاها يک مطالعه درخشان روانشناسانه از دوران بلوغ در ميان دخترهاست. سه دختر که ‏زندگي شان با سالن ها و استخرهاي شنا گره خورده و در طول فيلم تقريباً اثري از اعضاي خانواده آنان و در نتيجه ‏اتوريته بزرگسالان به چشم نمي خورد. فيلم که با نام نيلوفر آبي پخش جهاني يافته، اولين بار در بخش نوعي نگاه ‏جشنواره کن به نمايش در آمد و مورد تحسين قرار گرفت. شخصاً فيلم را تماشاي نوعي شطرنج احساسي ميان سه دختر ارزيابي مي کنم، که هدف شان بازي بي وقفه براي به ‏دست آوردن تجربه هاي آميخته با هوس و کشف تن است. نام فيلم از رقص پاهاي دختران شناگر در زير آب گرفته شده ‏است. تماشاي فيلم به دليل موضوع مهم و تازه آن، همچنين ساختار سنجيده آن براي يک کار اول، و نمونه اي از سينماي ‏جديد فرانسه توصيه مي شود.‏ژانر: درام.‏










In Tranzit / در اردوگاه موقت


کارگردان: تام رابرتز. فيلمنامه: ناتاليا پورتنووا، سايمون ون در بورگ. موسيقي: دن جونز. مدير فيلمبرداري: سرگئي ‏آستاخوف. تدوين: پل کارلين. بازيگران: توماس کرچمان[مکس]، ورا فارميگا[ناتاليا]، دانيل بروئل[کلاوس]، ناتاليا ‏پرس[زينا]، اينگبورگا داپکونايته[ورا]، تکلا رويتن[الينا]، يوگني ميرونوف]آندري]، جان مالکوويچ[پاولوف]، بورلي ‏هاتسپرينگ[آنيا]، پاتريک کندي[پيتر]، جان لينچ[ياکوف]. 108 دقيقه. محصول 2007 روسيه، انگلستان. ‏اولين زمستان بعد از پايان جنگ جهاني دوم. گروهي از سربازان و افسران آلماني به اردوگاهي موقت فرستاده مي شوند ‏که توسط زنان اداره مي شود. فرمانده اردوگاه در صدد دلربايي از مافوق خود پاولوف است، اما در اين کار موفق ‏نيست. دکتر اردوگاه ناتاليا نيز با مشکل بزرگي دست به گريبان است. شوهرش آندري در جنگ زخمي شده و قدرت ‏تکلم و حافظه خود را از دست داده است. او اکنون به عنوان نگهبان در اردوگاه خدمت مي کند و ناتاليا سعي دارد از او ‏مراقبت و وي را درمان کند. پاولوف اصرار دارد تا آندري را به آسايشگاه بفرستد، اما ناتاليا مخالف اين کار است. ديگر ‏زنان مامور در اردوگاه نيز مشکلات خاص خود را دارند، از جمله ورا که تمامي خانواده اش توسط آلماني کشته شده اند ‏و با رسيدن اسراي آلماني موقعيت را براي انتقام جويي مساعد مي بيند. اما هدف اصلي پاولوف از اسکان دادن اين اسرا ‏در اردوگاهي موقت، کشف هويت واقعي اين افراد است. کساني که با پنهان کردن هويت خود در صدد فرار از محاکمه ‏يا مجازات به عنوان جنايتکار جنگي هستند. به زودي ميان زنان نگهبان که مدت هاست مردي را نزديک خود نديده اند، ‏و اسراي آلماني روابطي پديد مي آيد. اين واقعه چندان به مذاق پاولوف خوش آيند نيست. اما ناتاليا و دوست يهودي شا ‏ياکوف با فراهم کردن مقداري آلات موسيقي از اسرا مي خواهند تا براي ترتيب دادن يک مجلس رقص تمرين کنند. در ‏شب موعود همه چيز به خوبي پيش مي رود و تمامي اسرا با آغوش باز توسط زن ها پذيرفته مي شوند. اما مکس ارشد ‏اسرا که نزد ناتاليا رفته، هنگام بازگشت توسط کلاوس مضروب مي شود. چون اين دو نفر از هويت واقعي يکديگر ‏اطلاع دارند و به نظر مي رسد تنها راه مرگ يکي از آنهاست...‏


چرا باید دید ؟

تام رابرتز از نام هاي معتبر تلويزيوني است. تاکنون دوبار براي ساخت اپيزودهايي از مجموعه هاي ‏Cutting Edge‏ ‏و ‏‎ Frontline‎نامزد جايزه امي بوده و تماشاگران جدي فيلم هاي مستند او را با اولين و دومين ساخته هاي تلويزيوني اش ‏‏[در جستجوي فرزندان روسيه مادر و قطار مرگ] به ياد دارند. در اردوگاه موقت اولين فيلم داستاني او در مقام ‏کارگرداني است. ‏شايد سخن گفتن از جنگ جهاني دوم بعد از گذشت نيم قرن و وجود نزاع هاي خونين تازه و متاخرتر، کاري ديرهنگام و ‏حتي عبث به نظر آيد. انتخاب چنين سوژه اي نيز از سوي مستندسازي کارکشته مي تواند يک اشتباه تاکتيکي تلقي شود، ‏اما باور کنيد تا زماني که بشر قادر به استفاده از سلاح براي از بين بردن همنوع باشد، جنگ ها همه کم و بيش شبيه هم ‏خواهند بود. البته رابرتز دست روي سوژه اي فرعي گذاشته که تا امروز بسيار کم به آن پرداخته شده و آن موضوع ‏اسراي آلماني است. آن هم در بهشت سوسياليست ها که نمايش گل آفتابگردان دسيکا در چند دهه قبل باعث آشفته شدن ‏خواب خيلي ها شد. رابرتز در چرخشي انساني نشان مي دهد که چگونه مي توان با دشمن شکست خورده خوابيد و هم ‏او را بالا کشيد و هم خود را تسکين داد. چنين واقعه اي نه فقط باعث در هم شکسته شدن تفکرات ايدئولوژيکي مي شود، ‏بلکه دايره تنگ تفکرات قومي را نيز از ميان برمي دارد. آن هم در ميان دو دشمن ائديولوژيک قدرتمند قرن بيستم که ‏امروز هر دو از ميان رفته اند. اما قصه انساني افراد درگير در آن مقطع زماني هنوز تازه است. ‏رابرتز به گواه نوشته هاي آغازين فيلم، اولين فيلم داستاني خود را بر اساس ماجرايي واقعي ساخته که وقوع آن امري ‏محتمل و پذيرفتني است و همين امر بر ارزش فيلم مي افزايد. تلاش وي براي فضاسازي نيز قرين موفقيت بوده و ‏تماشاگر را به راحتي درگير مي کند. در اردوگاه موقت که اولين بار در جشنواره فيلم برلين به نمايش در آمد، اما مورد ‏استقبال زيادي قرار نگرفت. يقين دارم اگر چنين فيلمي قبل از فروپاشي شوروي ساخته مي شد، نمايش آن با جار و ‏جنجال و حتي موفقيت تجاري بيشتري همراه بود. البته راه يابي فيلم به اينترنت- دو ماه بعد از جشنواره و قبل از نمايش ‏عمومي- آن را به سرنوشت سنتوري خودمان دچار کرد، با اين وجود تماشاي آن خالي از لطف نيست. اما توقع نقش ‏بزرگي از دانيل بروئل يا جان مالکوويچ نداشته باشيد، چون با وجود داشتن کادر بين المللي خوب در پشت و جلوي ‏دوربين، حاصل کار چيزي معمولي-نه به معناي منفي آن- است. يک فيلم قابل قبول که مي توانست بهتر از اين باشد!‏ژانر: درام، جنگي، عاشقانه. ‏

لینکهای دانلود:









Fool's Gold‎‏


کارگردان: اندي تنانت فيلمنامه: جان کالفلين، دانيل زلمن، اندي تنانت بر اساس داستاني از جان کالفلين و دانيل زلمن. ‏موسيقي: جورج فنتون. مدير فيلمبرداري: دان برجس. تدوين: تروي تاکاکي، تريسي ويدمور-اسميت. طراح صحنه: ‏چارلز وود. بازيگران: ماتيو مک کاناهي[بنجامين فينگان]، کيت هادسن[تس فينگان]، دانلد ساترلند[نايجل هانيکات]، ‏الکسيس زينا[جما هانيکات]، ايون برمنر[آلفونز]، ري وينستون[مو فيچ]، کوين هارت[بيگ باني]، ملکوم جمال ‏وارنر[کوردل]، ديويد رابرتز[سايروس]، مايکل مالهرن[ادي]، آدام له فور[گري]، روهان نيکول[استفان]. 113 دقيقه. ‏محصول 2008 آمريکا. ‏بن فينگان يک جوينده گنج هاي دريايي است. مردي جوان و خوش قيافه که در آستانه جدايي از همسرش تس قرار دارد. ‏بن سرانجام موفق مي وشد تا ردي از يک کشتي غرق شده قرن هجدهمي حاوي 40 صندوق طلا و جواهر بيابد. اما ‏همزمان با اين اتفاق کشتي و تمامي وسايل خود را از دست مي دهد. تس بعد از طلاق شروع به کار نزد ميلياردي به نام ‏هانيکات مي کند تا زندگي تازه اي براي خود دست و پا کند. بن نيز در صدد يافتن راهي براي تامين کشتي و ملزومات ‏براي خارج کردن گنج از زير درياست. اما يک مشکل بزرگ ديگر نيز سر راه وي قرار دارد. منطقه اي که گنج در آن ‏يافته شده، در نزديکي ساحل جزيره اي متعلق به تبهکاري سياه پوست مشهور به بيگ باني است که از ماجرا بو برده و ‏قصد دارد تا گنج را تصاحب کند. همزمان دختر هانيکات به نام جما براي گذراندن دو هفته به کشتي پدرش پا مي گذراد ‏و در پي حادثه اي بن با وي آشنا مي شود. با کشف رابطه بن و تس توسط هانيکات ها و شنيدن ماجراي گنج از زبان ‏وي، بر اثر اصرارهاي جما که به دنبال حادثه و هيجان است، پدرش سرمايه لازم را در اختيار وي مي گذارد. اما بن ‏بايد با رسيدن به محل گنج، رقيبي قديمي به نام مو فيچ نيز سرگرم کاوش در آنجا مي بيند....‏

چرا بايد ديد؟‎ ‎

اندي تنانت متولد 1955 شيکاگو است। در دانشگاه جنوب کاليفرنيا زير نظر جان هاوسمن درس خوانده، ابتدا رقصنده و ‏سپس نويسندگي را پيشه کرده و حالا کارگردان و گاه بازيگر و تهيه کننده است. با ساختن فيلم هاي تلويزيوني از آغاز ‏دهه 1990 آغاز و در 1995 با فيلم ‏It Takes Two‏ وارد سينما شده است. فيلم هاي قبلي اش عموماً کمدي هاي ‏عاشقانه سبکي چون ‏Ever After، آنا و سلطان، آلاباما خانه عزيزم و موفق ترين فيلم او هيچ[‏Hitch‏] بودند. ‏طلاي احمق ها يا به اعتبار فرهنگ هاي لغت طلاي حمقا که نامي براي پيريت يا سنگ نور است، آخرين فيلم تنانت نيز ‏به روال کارهاي پيشين وي در همين ژانر مي گنجد، اما بار ماجرايي آن پر رنگ تر است و جلوه اي ايندياناجونزي ‏دارد که در سايه حضور ماتيو مک کاناهي که قبلاً در فيلم صحرا[برک ايزنر، 2005] نقشي مشابه را بازي کرده، پر ‏رنگ تر از حواشي عاشقانه فيلم شده است. طلاي احمق ها که با سرمايه اي 70ميليون دلاري توليد شده، تاکنون همين ‏مقدار-نه بيشتر- نصيب سازندگان خود کرده که رقم درخشاني براي چنين فيلمي محسوب نمي شود. مشکل عمده فيلم از ‏داستان کم و بيش کليشه اي آن آغاز مي شود که جاي چنداني براي مانور ندارد. از لحظه آغاز فيلم مي دانيم که در پايان ‏بن و تس آشتي خواهند و پدر و دختر کوچولوي ثروتمند هم بيشتر همديگر را خواهند شناخت. مي ماند جنبه ماجرايي ‏فيلم که به روال فيلم هاي متاخري چون گنجينه ملي بايد زنجيره اي از حوادث با منطق و بي منطق را پشت سر هم قطار ‏کند. البته طنز نيز فراموش نشده تا تماشاگر شاد و شنگول از سالن بيرون رود. و ‏همين!‏اگر کسي در ميان خوانندگان فيلم اعماق را ديده باشد، شايد طلاي احمق ها را نسخه کميک آن-البته بدون کمدي- فرض ‏کند. چون نه کيت هادسن از شيطنت جبلي و ارثي خود[او دختر گولدي هاون است] چيزي به معرض نمايش گذاشته و ‏نه دانلد ساترلند کهنه کار براي ايفاي نقش يک ميلياردر سالخورده مناسب است. تصور مي کنم بهترين صفت براي ‏ناميدن طلاي احمق ها نام خود فيلم باشد که از قديم گفته اند نام ها از آسمان نازل مي شوند. البته منتقدين فرنگي در ‏شوخي با فيلم گنجينه ملي/ ‏National Treasure‏ صفت گنجينه نامعقول/‏‎ Irrational Treasure‎را برايش ساخته اند!‏ژانر: ماجرايي، کمدي، عاشقانه، مهيج.









Nim's Island / جزيره نيم‎‎‏‎‎‏‏‎


کارگردان: جنييفر فلکت، مارک لوين। فيلمنامه: جوزف کوانگ، پائولا ميزور، مارک لوين، جنيفر فلکت بر اساس ‏داستاني از وندي اُر. موسيقي: پاتريک دويل. مدير فيلمبرداري: استورات دراي برو. تدوين: استوارت لوي. طراح ‏صحنه: بري رابيسون. بازيگران: ابيگيل برسلين[نيم روسو]، جودي فاستر[الکساندرا روور]، جرارد باتلر[جک ‏روسو/الکس روور].96 دقيقه. محصول 2008 آمريکا. ‏دختر کوچکي به نام نيم بعد از ناپديد شدن مادرش در دريا، به همراه پدرش جک روسو- محقق و اقيانوس شناس- در ‏يک جزيره زندگي مي کند. او روزها را اغلب با پدرش، حيوانات دست آموزش- مامورلکي به نام فرد، پليکاني به نام ‏گاليله و يک فک به اسم سلکي- يا خواندن کتاب ماجراهاي الکس روور مي گذراند. نيم علاقه شديدي به الکس روور ‏دارد و او را مردي شبيه به پدرش تصور مي کند. اما نويسنده واقعي ماجراهاي خوش رنگ و لعاب الکس روور کسي ‏نيست جز زني به نام الکساندرا روور که بر خلاف قهرمانش حتي ار خانه نيز خارج نمي شود. الکساندرا که در صدد ‏نوشتن مجلد تازه اي از ماجراهاي روور است ايميل به روسو نوشته و از او مي خواهد تا اطلاعاتي در زمينه آتش فشان ‏و اقيانوس در اختيار او بگذارد. ايميل توسط نيم دريافت مي شود، چون پدرش جک اين بار به تنهايي براي يافتن نمونه ‏هاي از پلانکتون ها به دريا رفته است. توفان آغاز مي شود جک به دام آن افتاده و قايقش تخريب مي شود. همزمان نيم ‏که خود را با قهرمان روياهايش در تماس مي بيند، سعي مي کند تا اطلاعات لازم را براي الکساندرا تهيه کند. اما اين ‏عمل وي منجر به زخمي شدن پايش شده و ماجرا را براي الکساندرا مي نويسد. الکساندرا بعد از فهميدن سن و موقعيت ‏نيم، راهي نمي بيند جز اينکه براي کمک به دختر کوچک راهي آن سوي دنيا شده و به جزيره نيم برود. اما اين کار ‏اصلاً راحت نيست، چون بر خلاف تصور نيم الکس[اندرا] روور يک زن و مبتلا به ترس از هواي باز است...‏

چرا بايد ديد؟‎ ‎

جنيفر فلکت و مارک لوين زن و شوهر فيلمسازي هستند که بازيگري، تهيه کنندگي، نويسندگي و کارگرداني را در ‏کارنامه خود دارند। اشناترين تجربه اين دو در فيلمنامه نويسي فيلم هاي مدلين و ويمبلدون است که آثاري متوسط ‏محسوب مي شوند। لوين قبلاً يک فيلم ديگر به نام منهتن کوچ را به تنهايي کارگرداني کرده، اما جزيره نيم اولين تجربه ‏جنيفر و اولين تجربه مشترک کارگرداني اين زن و شوهر است. يک فيلم خانوادگي تقريباً جمع و جور با سرمايه اي 37 ‏ميليون دلاري که تا امروز نزديک به همين مبلغ را در گيشه به دست آورده است. ‏جزيره نيم يک فيلم خانوادگي و بيشتر براي نوجوانان است تا بتوانند مرز ميان تخيل و رويا را نزد خود بهتر تشخيص ‏دهند. البته با توجه به گسترش وسايل ارتباط جمعي و بالا رفتن سطح آموزش در کشورهاي غربي چنين اتفاقي تقريباً ‏کمتر روي مي دهد. اما براي محکم کاري و کسب درآمد حلال سوژه قابل اعتماد است. جزيره نيم در يک نگاه داستان ‏باورنکردني جواهر دوران ما براي نوجوان هاست. يک فيلم صميمي، بي ضرر و حتي کمي تا قسمتي مفيد تا حيوانات و ‏طبيعت را دوست داشته باشند و کيان خانواده را نيز محترم بشمارند. ‏با اين حال سازندگان فيلم از ارجاعات فرامتني مانند پارک ژوراسيک يا ايندياناجونز و تنها در خانه غافل نيستند و با ‏توسل به همين آشنا پنداري ها شوخي هاي کوچک و خانوادگي خود را تعريف مي کنند. زوج سازنده فيلم واقعاً يک فيلم ‏خانوادگي به معني کامل کلمه ساخته اند. همه چيز پاک، بي آلايش و مودبانه است. به همين خاطر تماشاي جزيره نيم نه ‏فقط براي نوجوان ها بلکه براي بزرگ ترهايي نيز که اسير توهمات يا مشکلات برآمده از دل زندگي مدرن-مثل بانو ‏روور و بيماري هراس از فضاي بازش- هستند، تجربه اي پالايش دهنده است. طعم طبيعت همان گونه که او مي چشد، ‏شايد ابتدا چغر و غريب اما بعدها دلچسب به نظر بيايد. نقطه قوت فيلم بازي ابيگيل برسلين ستاره ‏Little Miss ‎Sunshine‏ و جرارد باتلر است که کوشيده در دو نقش[يا سه نقش چون تصوير ذهني نويسنده و نيم با هم تفاوت هايي ‏دارند] متفاوت تعادلي ظريف برقرار کند. جودي فاستر کهنه کار نيز چيزي فراتر از اتاق امن يا نقشه پرواز نيست. ‏ظاهراً خود نيز پذيرفته تا براي مدتي طولاني در نقش زنان داراي مشکلات روحي يا حامي فرزندان به خصوص دختر ‏ظاهر شود!‏ژانر: ماجرايي، کمدي، خانوادگي. ‏

لینکهای دانلود :









آغاز

دیروز در خیابان
زنی که چشمانش هیچ شباهتی به چشمان تو نداشت
لبخند زد به من
آهسته نزدیک شد
و با صدایی که هیچ شباهتی به صدای تو نداشت
صمیمانه پرسید :
ما یک دیگر را کجا دیده ایم ؟
در آن قصه ی ناتمام نبود ؟
نمی دانم ؛ چرا آن زن
ناگهان تو را به یادم آورد
و گفتم : چرا !
در آن قصه بود ...

معرفي و دانلود فيلم «مجموعه دروغها»



عنوان فیلم: مجموعه دروغ ها (Body of Lies) کارگردان: ریدلی اسکات نویسندگان: ویلیام موناهان (فیلمنامه)، دیوید ایگنیشس (رمان) تاریخ اکران: ۱۰ اکتبر ۲۰۰۸ (۱۹ مهر ۱۳۸۷) ژانر: درام، هیجان انگیز بازیگران: گلشیفته فراهانی، لئوناردو دی کاپریو، راسل کرو، مارک استرانگ، مایکل گستون، کریس ون هوتن درجه فیلم: R (به دلیل خشونت زیاد که شامل شکنجه هم می شود و صحبت های نامناسب در جریان فیلم) محصول: ایالات متحده آهنگساز: مارک استریتن فیلد کمپانی: Warner Bros.

خلاصه داستان: یکی از ماموران CIA به نام راجر فریس (لئوناردو دی کاپریو) به اردن فرستاده می شود تا یک تروریست خطرناک و مشهور به نام سلیمان را پیدا کند. در زمانی که او در اردن حضور دارد، با سرکرده ی گروه عملیات پنهانی اردن، پیمانی از سر اجبار می بندد تا سریعتر به هدفش برسد…

درباره فیلم: فیلم سینمایی مجموعه دروغ ها، فیلمی اقتباسی از رمانی به همین نام، نوشته ی دیوید ایگنیشس در مورد یک مامور CIA است که به اردن می رود تا تروریستی مشهور را پیدا کند. فیلم توسط ریدلی اسکات کارگردانی شده و فیلمنامه ی آن را هم ویلیام موناهان نوشته است و بازیگران آن همان طور که گفته شد لئوناردو دی کاپریو، راسل کرو و گلشیفته فراهانی هستند. فیلم در واشنگتن دی سی، اروپا، مراکش و خاورمیانه ضبط شده است. در مارس ۲۰۰۶، کمپانی وارنر براز، ویلیام موناهان را برای نوشتن فیلمنامه از رمان دیوید ایگنیشس انتخاب کرد تا توسط ریدلی اسکات کارگردانی شود. در آوریل ۲۰۰۷، عنوان فیلم همان عنوان کتاب انتخاب شد و لئوناردو دی کاپریو هم به عنوان بازیگر نقش اصلی برگزیده شد. بعد از انتخاب شدن دی کاپریو، راسل کرو هم به عنوان نقش مکمل آورده شد. همان طور که گفتیم، بخش هایی از فیلم در خاورمیانه ضبط شده است. اسکات می خواست این بخش ها را در شهر دوبی از کشور امارات متحده عربی ضبط کند، اما شورای ملی رسانه های این کشور، به خاطر محتوی فیلمنامه (که از نظر برخی ملاحظات سیاسی مشکل داشت)، این اجازه را به کارگردان فیلم ندادند. به همین خاطر، صحنه های خاورمیانه در مراکش فیلمبرداری شد. فیلمبرداری از ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (۱۴ شهریور ۱۳۸۶) در واشنگتن آغاز شد و در دسامبر همان سال (دی) هم تمام شد. ریدلی اسکات در مورد این فیلم، گفته است: “در مورد اسلام هست، جایی که هستیم و جایی که نیستیم، و نگاهی بسیار جالب، فعال و درونی به کل موضوع دارد.”

بازیگران: لئوناردو دی کاپریو (Leonardo DiCaprio) در نقش راجر فریس: مامور CIA که به اردن فرستاده شده است. دی کاپریو گفته است این نقش را به این دلیل قبول کرده زیرا فکر می کند بازگشتی است به فیلم های سیاسی دهه ۱۹۷۰ مثل نگاه متغیر (The Parallax View) و سه روز کندور (Three Days of the Condor). راسل کرو (Russell Crowe) در نقش اد هافمن: یکی از روسای نفوذی CIA که با فریس در یک گروه هستند. این بازیگر در مورد اینکه فیلم درباره سیاست خارجی دولت امریکا و این گونه مسائل است، می گوید: “فکر نمیکنم خیلی محبوب بشه، اما هرگز بخشی از جریان انتخاب پروژه من نبوده.” کریس ون هوتن (Carice van Houten) در نقش همسر سابق راجر فریس. مارک استرانگ (Mark Strong) در نقش رهبر گروه مخفی اردنی ها. استرانگ گرفتن این نقش را به اجراهایش در فیلم های ۲۰۰۵ سیریانا و الیور تویست نسبت داده است.

نقش گلشیفته فراهانی: ويليام موناهان فيلمنامه نويس اسکاربرده به خاطر فيلم معروف «مردگان» مارتين اسکورسيزي که کار بازنويسي و اقتباس از داستان اصلي را برعهده داشته، شخصيت عايشه را در قالب يک پرستار تصوير کرده که البته هنوز جزئيات کامل آن مشخص نيست. گلشيفته فراهاني ايفاگر اين نقش است.

موسیقی متن: موسیقی متن مجموعه دروغ ها را “مارک استریتن فیلد” آهنگسازی کرده است که تا به حال سه بار برای ریدلی اسکات موسیقی متن ساخته است. او بخش های ارکسترال موسیقی اش را در استودیو موسیقی Eastwood در استودیو های وارنر براز ضبط کرده است.

سایت رسمی: وب سایت رسمی فیلم سینمایی مجموعه دروغ ها: www.body-of- lies.com

گالری عکس: عکس هایی از این فیلم را می توانید اینجا در گالری عکس IMDB مشاهده کنید.

لينکهاي دانلود (نسخه روي پرده) http://rapidshare. com/files/ 153171122/ camelot-bodyofli es.part1. rar http://rapidshare. com/files/ 153173055/ camelot-bodyofli es.part2. rar http://rapidshare. com/files/ 153175145/ camelot-bodyofli es.part3. rar http://rapidshare. com/files/ 153177400/ camelot-bodyofli es.part4. rar http://rapidshare. com/files/ 153180037/ camelot-bodyofli es.part5. rar http://rapidshare. com/files/ 153182655/ camelot-bodyofli es.part6. rar http://rapidshare. com/files/ 153185363/ camelot-bodyofli es.part7. rar http://rapidshare. com/files/ 153185863/ camelot-bodyofli es.part8. rar

رمز فايل: ندارد

توجه: هر چه زودتر دانلود کنيد چون ممکنه هر لحظه از روي سرور پاکش کنند!

‏27 پيراهن زنانه‎‎‏‏‎




کارگردان: آن فلچر، فيلمنامه: الين براش مک کنا. موسيقي: رندي ادلمن. مدير فيلمبرداري: پيتر جيمز. تدوين: پريسيلا ‏ند-فريندلي. طراح صحنه: شفرد فرانکل. بازيگران: کاترين هيگل[جين نيکولز]، جيمز مارسدن[کوين دويل]، مالين ‏آکرمن[تس نيکولز]، جودي گرير[کيسي]، ادوارد برنز[جورج]، ملورا هاردين[مورين]، برايان کروين[هال نيکولز]، ‏ماوليک پنچولي[ترنت]. 107 دقيقه. محصول 2008 آمريکا. ‏جين نيکولز، تاکنون 27 بار ساقدوش مراسم عروسي دوستانش بوده و در آرزوي ازدواج با مرد روياهاي خويش است. ‏اين مرد کسي نيست جز جورج- رئيس او- که از عشق جين نسبت به خودش خبر ندارد. يک شب از حضور در مراسم ‏عقد چند نفر از دوستانش با مردي جوان برخورد مي کند که خواستار آشنايي با اوست. اما جين به او روي خوش نشان ‏نمي دهد. مرد جوان که کوين دويل و خبرنگاري مشهور است، از رو نرفته و به بهانه يافتن سررسيد جين به خانه او مي ‏رود. کوين که با خواندن سررسيد از حضور او در مراسم ازدواج دوستانش و آرزوي ازدواج باخبر شده، تصميم مي ‏گيرد به هر طريقي شده راهي در دل او بيايد. اما جين چشم بسته عاشق جورج است، تا اينکه نس خواهر جين از راه مي ‏رسد و در اولين نگاه جورج را شيفته خود مي کند. همه به سرعت برق و باد پيش مي رود و جورج و تس تصميم به ‏ازدواج مي گيرند. طبيعي است ساقدوش تس کسي نيست جز جين که انگار قرار است ساقدوش ابدي شود. او با وجود ‏ناراحتي از دست خواهرش که معشوق را از چنگش به در آورده، شروع به تنظيم برنامه جشن عروسي و مقدمات آن ‏مي کند. اما خواهرش که با گفتن چند دروغ خود را نزد جورج عزيز کرده، راه و روش هاي ديگري براي عروسي ‏خود دارد. از جمله دستکاري در لباس عروس موروثي مادرشان که به نظر وي از مد افتاده است. همين کار باعث ‏شکرآب شدن ميانه دو خواهر شده و جين در مراسم با نمايش اسلايدهايي از چهره واقعي تس باعث مي شود تا عروسي ‏لغو شود. همزمان شرح 27 دست لباس ساقدوشي او در روزنامه چاپ شده و باعث دلخوري شديد جين از دست کوين ‏مي شود. اما اعتراف به عشق کهنه نزد جورج نيز عاقبت خوشي ندارد و به نظر مي رسد تنها راه پذيرش عشق کوين ‏است که سرسختانه به دنبال ازدواج با اوست....‏



چرا بايد ديد؟



آن فلچر متولد 1966 ديترويت ملقب به مامان سابقه اي طولاني در صنعت سينماي آمريکا دارد، از ابتداي دهه 1990 ‏با مشاغل مختلفي چون رقصنده و طراح رقص وارد هاليوود شده و شهرتي به سزا درکار خود دارد. او بعدها بازيگري، ‏تهيه کنندگي و دو سال قبل کارگرداني را نيز به مشاغل خود افزود و با ساخت پا بالا/با من برقص در زمينه تخصصي ‏خود ورودي موفق به حيطه فيلمسازي را تجربه کرد. 27 دست لباس زنانه يا پيراهن زنانه دومين فيلم اوست که با ‏فروشي 76 ميليون دلاري از فيلم هاي موفق امسال محسوب مي شود. ‏‏27 پيراهن زنانه بک قصه پريان است. يک کمدي رمانتيک که در صدد القاي تفکري واپسگرايانه است که بر اساس آن ‏زن تنها براي ازدواج خلق شده و دختران جوان نيز کاري جز شکار شوهر ندارند. تفکري که به نظر مي رسد در ديناي ‏غرب چندان طرفداري نداشته باشد، اما فراموش نکنيد که سازنده فيلم خود يک زن است و به هر حال از من و جنابعالي ‏مذکر بيشتر نسبت به طايفه نسوان آگاهي دارد. چنين شخصيت هايي از دهه 1930 دستمايه توليد فيلم هاي زيادي در ‏هاليوود شده اند. عشق به مدير يا رئيس از طرف کارمند و منشي زن - جدا از عاقبت خوش يا ناخوش آن -‏‎ ‎چيز تازه اي ‏نيست. نمونه هاي قابل اعتناي آن را در فيلم هاي نوآر يا کارآگاهي ديده ايم. اما 27 پيراهن مديون فرانک کاپرا و ‏الگوهايي است که شکل داده و تثيبت کرده است. در يک شب اتفاق افتاد آغازگر موج کمدي هايي بود که ‏screwball ‎‏ ‏نام گرفت و ماندگار شد. نمونه هاي امروزي و متاخر آن عروس فراري يا چگونه يک مرد را در 10 از دست بدهيد؟ ‏وارثان همين سبک کمدي عجيب غريب هستند و 27 پيراهن با فيلمنامه آلين براش مک کنا[نويسنده شيطان پرادا مي ‏پوشد] آخرين شان نخواهد بود. او براي روايت قصه خود دهه 1980 را برگزيده که از نظر تاريخي دوراني سرنوشت ‏ساز براي آمريکا بوده و پذيرش چنين داستاني و چنان شخصيتي محتمل تر...‏اما همه چنين کمدي هايي پر از کليشه هاي اين نوع هستند و 27 پيراهن نيز فارغ از آن کليشه ها نيست. از طرف ديگر ‏معرفي يک معتاد به عروسي به عنوان زن ايده آل زمانه ما نيز چندان پذيرفتني نيست. بگذريم از شوخي هاي کمرنگ ‏فيلم که نمي تواند سويه کمدي آن را غني کند. انتخاب جيمز مارسدن نيز به عنوان جفت کاترين هيگل خوش بر و رو و ‏حاجي پسند نيز اشتباهي نابخشودني است[من هم به جاي جين بودم، به راحتي او را ناديده مي گرفتم]. با اين حال هر دو ‏نفر تمام سعي خود را کرده اند تا به صحنه هاي کليشه اي و شوخي هاي تکراري فيلم رنگي تازه بدهند. اما تنها عناصر ‏غافلگير کننده متوسط آن متعلق به طراح صحنه و لباس است که فيلم را به يک نمايش پر زرق و برق صحنه اي نزديک ‏تر کرده است. البته اين منفي بافي هاي ما باعث نمي شود که دختران دم بخت از تماشاي فيلم چشم ببپوشند يا در در صدد ‏توسعه و غني سازي کمد لباس خود برنيايند!‏ژانر: کمدي، عاشقانه. ‏



براي مشاهده تصاويري از اين فيلم روي اين لينک کليک کنيد
لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال)
27D.part1.rar



27D.part2.ರರ್



27D.part3.rar



27D.part4.ರರ್



27D.part5.rar



27D.part6.ರರ್



27D.part7.rar



27D.part8.ರರ್
رمز فايل: ندارد