پارك وي و سينماي وحشت ايران !


این روزها فیلم پارک وی ( فریدون جیرانی ) بر پرده ی سینماها است که با استقبال نسبی تماشاگران روبرو شده است . فیلم در ژانر ( گونه )وحشت طبقه بندی می شود ، ژانری که از بدو پیدایش سینما ، همواره مورد استقبال سینماگران و تماشاگران بوده است . علت پیدایش این گونه ی سینمایی در همان دهه های ابتدایی تولید فیلم در دنیا ، به رواج روز افزون داستانهای ترسناک و گوتیک به خصوص در اروپای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم باز می گردد . استفاده از خون آشام ها و مخلوقات ساخته ی دست بشر در این نوع داستانها سبب رویکرد کمپانی های فیلمسازی به ساخت فیلمهایی بر اساس این کاراکترهای ترسناک اما دوست داشتنی شد .

با ظهور قاتلین زنجیره ای در شهرهای بزرگ جوامع صنعتی و بروز ترس و وحشت ناشی از قربانی شدن توسط این جانی های بالفطره در میان عموم مردم آن جوامع و همچنین پیدایش انواع گروههای ضد مسیحی و شیطان پرست در اواخر دهه ی 60 و اوایل دهه ی 70 میلادی ، سینمای وحشت تکانی اساسی به خود داد و با خلق قاتلین روانی و عوامل ماورا ء الطبیعه در جهت جذب مخاطب بیشتر برآمد . در فرهنگ عامه و قدیمی ایرانی همواره به موجوداتی ترسناک از قبیل جن و آل اشاره هایی شده است . در قرآن کریم و دین اسلام نیز از روح و جن سخن به میان آمده است . ولی ردپای ضعیفی از این باورهای ماورایی دینی و فرهنگی مان در سینمای ایران شاهد بوده ایم ؛ شاید بخشی از این کوتاهی به کمبود امکانات فنی و نبود جسارت و علاقه ی لازم در سینماگرانمان برای کار در این حیطه باز گردد ، ولی به هر حال توجیه مناسبی برای کارنامه ی ضعیف این نوع سینما در بین فیلمهای تاریخ سینمای ایران نمی شود ؛ سینمایی که تماشاگر ایرانی علاقه اش را با استقبال از نمونه های موفق خارجی و حتی نازل ایرانی در این زمینه بارها نشان داده است و چه ایرادی دارد که با ساخت فیلمهایی جاندار و خوش ساخت در این زمینه بتوانیم تماشاگران گریزان را دوباره به سالنهای سینما باز گردانیم .
در سینمای پیش از انقلاب پرچمدار این نوع سینما ، مرحوم ساموئل خاچیکیان بود که با خلق لحظات دلهره آور در آثارش تماشاگران بیشماری را به سینماها کشاند که البته ساخته های آن مرحوم بیشتر از اینکه در سینمای گونه ی وحشت طبقه بندی شود ، در ژانرسینمای تعلیق و جنایی جای می گرفت تا اینکه حدود یک دهه بعد و با رواج سینمای گنج قارون و قیصر ، سینمای تعلیق " خاچیکیانی " رو به افول رفت و پرونده ی آن تا سالهای میانی و پایانی دهه ی 60 و قبل از ساخت فیلمهای طلسم ( داریوش فرهنگ ، 1366 ) و شب بیست و نهم ( مرحوم حمید رخشانی ، 1369 ) بسته بود . در سالهای اخیر نیز تنها دو نمونه ، اثیری ( محمد علی سجادی ، 1381 ) و خوابگاه دختران ( محمد حسین لطیفی ، 1383 ) در این باره ساخته شده است که البته با عطش بیننده ی امروزی برای تجربه ی ترسیدن در سالن تاریک سینما و نیز معطوف شدن توجه ی تهیه کنندگان به ذائقه ی تماشاگران ایرانی برای کسب چنین تجربه ای ، در یک سال اخیر شاهد ساخت فیلمهایی در این مورد بوده ایم که می توان آن را به فال نیک گرفت و به آینده ی سینمای وحشت ایران امیدوار شد ، سینمایی که قطعا می تواند نقش بسزایی در پیشرفت اقتصادی این صنعت در ایران ایفا کند . پارک وی نیز یکی از این تولیدات است . فریدون جیرانی که همواره علاقه اش را به سینمای تعلیق و جنایی نشان داده است این بار به سراغ داستانی رفته که در گونه ی سینمای اسلشر ( سینمایی که همراه با خونریزی و خشونت بالاست ) جای می گیرد . فیلم روایتگر زندگی دختری به نام رها آزاد ( رعنا آزادی ور ) است که پس از ازدواج با کوهیار هدایت ( نیما شاهرخ شاهی ) متوجه روان پریشی او و مادرش ( بیتا فرهی ) می شود و لحظه به لحظه به سمت سرنوشتی تراژیک گام بر می دارد . فیلمنامه از لحاظ انگیزه ی شخصیتها برای توجیه کنش هایشان و نیز سردر گمی برخی از این کاراکترها برای اثبات حضورشان در دل قصه ، ضعف های عمده ای دارد ، با این وجود فیلم از لحاظ تکنیکی در مرتبه ای قابل قبول قرار می گیرد . میزانسن های جیرانی در اغلب لحظه ها حساب شده است و فیلمبرداری و نورپردازی فوق العاده ی فرج حیدری کمک بزرگی به این امر کرده است و موسیقی آریا عظیمی نژاد و بازی های خوب زوج آزادی ور و شاهرخ شاهی از دیگر نکات مثبت فیلم محسوب می شود . این نکات بیان شد تا به خنده های گاه موجه و گاه بی جهت بینندگان در طول تماشای فیلم اشاره ای شود . برخی دیالوگهای فیلم با فضای آن همخوانی چندانی ندارند و در برخی سکانسها بر مواردی نه چندان لازم تاکید شده است ( از جمله اینسرتی که از صورت جسد ورم کرده ی مادر کوهیار گرفته شده است ) که همین دلایل به ظاهر ساده ، باعث خنده دار شدن آن صحنه ها می شود ( در نسخه ی اکران عمومی دیالوگهای یاد شده نسبت به نسخه ی نمایش داده شده در جشنواره ی پارسال کمی تعدیل شده است ) ولی به شخصه دلیلی برای خنده های بی مورد عده ای از تماشاگران نسبت به صحنه های خشن فیلم که اتفاقا از ساختاری قابل قبول برخوردارند ، پیدا نکردم . بی شک این صحنه ها از حیث اجرا در حدی بالاتر از سینمای ایران قرار می گیرند و با برخی سکانسهای نمونه های مشابه خارجی برابری می کنند . حال سوال نگارنده از کسانی که تنها به قصد مزاح و کمی تفریح کردن راه خود را به سینماهای نمایش دهنده ی فیلم کج کرده اند اینست که اگر ما به ازای چنین پلانها و سکانسهایی را در فیلمهای هالیوودی به تماشا می نشستند آیا باز هم روی به خندیدن و تمسخر می آوردند و یا به مانند عامه مردم که از سینما تنها طلب هیجان وگذران وقت دارند ، مسحور جلوه های ویژه ی فیلمهای اکشن و صحنه های مشمئز کننده ی آثار وحشت این سالهای هالیوود می شدند ؟ شاید این مساله کمی به عدم خودباوری ما ایرانیها برمی گردد ؛ اینکه هنوز هم در عرصه های علمی ، اجتماعی و فرهنگی خودمان را دست کم فرض می کنیم و کارهای به مراتب پیش پا افتاده تر فرنگی ها را در این زمینه ها به مانند وحی منزلی بر چشمانمان می گذاریم ، مساله ای است که نباید به راحتی از آن گذشت . در مورد جدی نگرفتن سینمای ملی مان توسط خودمان نیز همین قضیه صدق می کند . پارک وی فیلمی است که فارغ از ارزشهای تکنیکی اش ، از ناحیه ی فیلمنامه به شدت می لنگد ، ولی این دلیلی نمی شود که جسارت سازندگان آن را در آزمودن این گونه از سینما به باد تمسخر بگیریم و کاری کنیم که بانیان تولید فیلم در ایران به جای عرض اندام در حیطه هایی که پیش از این کمتر قدم به آن گذاشته اند ، دوباره به بازسازی کمدی های سخیف فیلمفارسی و ملودرام های ضعیف ، بی مایه و پند آموز سالیان گذشته روی آورند و بار دیگر عقبگردی جدی را در فرم و محتوای محصولات سینمایی مان شاهد باشیم . این نکته را نباید از یاد برد که این گونه از سینما در ایران هنوز در مرحله ی آزمون و خطا قرار دارد و باید کمی به آن فرصت داد . چه خوب است اگر در هنگام تماشای چنین آثاری کمی انصاف پیشه کنیم و بلافاصله بحث مقایسه با نمونه های خارجی را به ذهنمان خطور ندهیم ، بلکه با دیدی درست آن را با محک توانایی و وسع اندک سینمای خودمان بسنجیم و فکر نکنیم که مرغ همسایه همیشه غاز است !